another source for ielts learning.... it's amazing...

IELTS Writing Task 1 - Graph Part I IELTS Writing Task 1 - Graph Part I The Kite Runner HELP YOU PASS OUT IELTS EXAM
سلام دوستان از اونجایی که چند وقته دارم واسه ایلتس آماده می شم گفتم شاید بد نباشه چند تا کتاب خوب هم در این زمینه لینک دانلودشونو واستون بذارم به درد من که خورد امیدوارم به کار شما هم بیاد.

َAcademic Skilld For IELTS
لینک دانلود1

لینک دانلود2


Cambridge Vocabulary for IELTS Book & CD


لینک دانلود 1
لینک دانلود 2


Visuals: Writing about Graphs
لینک دانلود




یک موزیک خیلی خیلی قشنگ از cliff Richard ....

متن آهنگ رو از اینجا ببینید

پی نوشت: تو دلم غوغا است .فکرم هر لحظه به یه جایی پرواز می کنه.از همه بدتر می ترسم از این آینده مبهمی که دارم..
















یک پلک بزن..خوب به همین زودی یک روز دیگه هم گذشت... به نظرم دیر شده... دیرتر از اونی که تصور می کنی.

چیزی درباره زمان صفر شنیده بودین؟! این متن رو بخونین که برگرفته از سایت رشده..

زمان گذشته تر از گذشته

بنابه نظریه انفجار بزرگ ، گسترش جهان از یک انفجار آتشین آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است و احتمال دارد این گسترش تا بینهایت ادامه داشته باشد. ولی ما یقینا می‌خواهیم بدانیم پیش از این انفجار اولیه وضع از چه قرار بوده است. اما برای فهمیدن این موضوع باید از دیوار زمان صفر عبور کنیم. نه تنها در عرصه فیزیک ، بلکه حتی در عرصه منطق نیز دشواریهای زیادی در این سیر وجود دارد. ما نمی‌توانیم تاریخ کائنات را از زمان صفر یعنی درست لحظه آفرینش فضا و زمان آغاز کنیم ولی قادریم آن را از لحظه‌های بسیار کوتاه و غیر قابل تصور یعنی 1043- ثانیه پس از انفجار بزرگ آغاز کنیم. قوانین بنیادی فیزیک توانسته‌اند از امروز تا آن لحظه که کائنات بسیار بسیار کوچک ، داغ و غلیظ بوده ، استواری خود را حفظ کنند.



img/daneshnameh_up/c/c9/BBhistory.jpg

خصوصیات کائنات در زمان صفر

در 10043 ثانیه پس از انفجار بزرگ ، کائنات بیش از 35-10 متر قطر نداشته و ده میلیون میلیارد میلیارد بار کوچکتر از یک اتم هیدروژن بوده است. در این زمان عالم چنان جوان است که نور نمی‌تواند به دورها سفر کند و افق کیهانی که کائنات قابل دید را در بر می‌گیرد، بسیار نزدیک است. در این زمان حرارت به 1032 کلوین میرسد. کائنات بسیار غلیظ و فشرده (1096 برابر غلظت آب) و انرژی آن غیر قابل اندازه گیری است. چنانچه اگر بخواهیم چنین نیرویی تولید کنیم باید دستگاههای تسریع کننده ذرات اولیه‌ای بسازیم که چندین سال نوری قطر داشته باشند.

زمان صفر یا زمان پلانک

در 43-10 ثانیه پس از انفجار ، کائنات چنان فشرده و غلظت چنان انباشته است که نیروی جاذبه ، که در حالت معمولی در مقیاس میکروسکوپی قابل اغماض است، مانند نیروها از قبیل نیروهای هسته‌ای قوی و ضعیف نیروی الکترومغناطیسی ، بسیار قوی می‌باشد. ولی ما نمی‌توانیم رفتار و مشخصات اتمها و نور را در جاذبه بسیار قوی دریابیم. این مساله نخستین بار در آغاز قرن حاضر توسط "ماکس پلانک" مطرح شد. به همین دلیل زمان 10-43 ثانیه را "زمان پلانک" می‌گویند. که در آن فیزیک از توضیح عاجز می‌شود و مرز آگاهی‌ها به نهایت می‌رسد.

جاذبه سد زمان صفر

برای پشت سر گذاشتن زمان پلانک به نظریه‌ای‌ کوانتیک از جاذبه نیاز است که در آن قوه جاذبه بتواند با سایر نیروها متحد شود. فیزیکدانان در تلاشند تا یک نظریه جامع طبیعت بیابند که در آن چهار نیروی حاکم بر جهان بصورت یک نیروی واحد عمل کنند. و تا کنون موفق شده‌اند شرایط گرد آمدن نیروهای هسته‌ای قوی و ضعیف و نیروی الکترومغناطیسی را بدست آورند. ولی نیروی جاذبه همچنان با اتحاد با این نیروها مخالفت می‌کند. این نیرو که بر دنیای بینهایت بزرگها حاکم است از هر گونه اتحاد با دنیای بینهایت خردها سرباز می‌زند.

پیوند و اتحاد مکانیک کوانتومی با نسبیت در حال حاضر همچنان سدی غیر قابل عبور است و حتی انیشتین که در سی سال آخر عمر خود ، سر سختانه در این زمینه به کار پرداخت، نتوانست از این سد بگذرد. تا وقتی مقاومت و استقامت جاذبه شکسته نشود، فراتر از زمان پلانک را در یافتن ، کاری غیر ممکن است. این زمان مرز و حد نهایی آگاهی و شناخت ما است. در پشت دیوار پلانک واقعیتی هنوز دست نیافتنی پنهان است که در آن جفت فضا ـ زمان کائنات چهار بعدی ما می‌تواند کاملا متفاوت باشد با دیگر وجود نداشته باشد.



تصویر

پشت دیوار پلانک

فیزیکدانهایی که شکافهای کوتاه و گذرایی در پشت دیوار پلانک وارد کرده‌اند، می‌گویند که با کائنات پرآشوبی که ده یا حتی بیست و شش بعد دارد، برخورد کرده‌اند، که در آن قوه جاذبه چنان قوی است که فضا را به کلی دگرگون کرده است و در آن ، فضا ، تحت تاثیر جاذبه به تعداد بیشماری سوراخ سیاه میکروسکوپیک تبدیل شده است که گذشته ، حال و آینده و حتی زمان در آن معنا ندارد. هر کدام از این سوراخها صد میلیارد میلیارد بار کوچکتر از یک پروتون هستند، که با حرارت 1032 کلوین در فاصله 43-10 ثانیه تبخیر می‌شوند، ناپدید می‌شوند و دوباره ظاهر می‌شوند.

زمان مرجع

سالها کوشش و مطالعه طاقت فرسا لازم است تا دیوار پلانک سوراخ شود و تا رسیدن به آن روز ما باید "زمان پلانک" را به منزله "زمان صفر" بپذیریم. بنابرین ، وقتی از مبدا و آغاز خلقت کائنات گفتگو می‌کنیم، زمان مرجع ما زمان پلانک خواهد بود.

اطلاعات بیشتر:



ترجمه متن به انگلیسی
Give Me Time

Tell'ment people want
Tell'ment be loved
Can give to
Leave everything
So many errors that
could avoid
If we knew just a little patience

Give me time
Learn what it takes to learn
Give me time
Proceed as I feel
Y'a pas d'amour au hasard
Or who arrive too late
J'apprendrai time to wait

So many dreams that
Are wasted
A live while just to escape
Are our fears are
At this point the penalty
To require as little of ourselves?

Give me time
Learn what it takes to learn
Give me time
Proceed as I feel
Y'a pas d'amour sans patience
History without believing, no love without wanting
If I know you expect

Give me time
Learn what it takes to learn
Give me time
Proceed as I feel
Y'a pas d'amour au hasard
Neither meeting too late
But be patient, when I gave it really
J'apprendrai time to wait

You will have time
Take what you want to take
You will have the time to move forward together
So many people are looking
With desire, follow and get lost
Give us the trouble
To discover, to know
I will not let the chance to love
Neither it is too late
If patience is learned
Wait what j'apprendrai

I take the time
So you expect
Time
For you


خوشحالم ... یک سال پر از خوشی ،خیر و برکت رو پشت سر گذاشتم و امروز فصل جدیدی از زندگی رو آغاز می کنم...پس بهتره اینطور شروع کنم:

به نام خدا
امیدوارم این سال ،سالی سرشاراز بهروزی و کامیابی واسه همه باشه... ان شاءالله امسال هیچ دلی رو نشکنیم ... امیدوارم امسال سالی باشه که آرزوهای خیر همه برآورده شده... این سال به لب همه خنده باشه... و هیچ کس نا امید نباشه.

گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم ز جام وصل می‌نوشم ز باغ عیش گل چینم
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم
مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز سخن با ماه می‌گویم پری در خواب می‌بینم
لبت شکر به مستان داد و چشمت می به میخواران منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم
چو هر خاکی که باد آورد فیضی برد از انعامت ز حال بنده یاد آور که خدمتگار دیرینم
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم
اگر باور نمی‌داری رو از صورتگر چین پرس که مانی نسخه می‌خواهد ز نوک کلک مشکینم
وفاداری و حق گویی نه کار هر کسی باشد غلام آصف ثانی جلال الحق و الدینم
رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و پروینم



پی نوشت : (دیشب خواب می دیدم بهم یه متن دادن و ازم خواستن واسه اش آهنگی با دف بزنم .. سعی کردم نشد بعد متن رو گذاشتم کنار و خودم شروع کردم به زدن دف خیلی تو خواب ذوق زده شده بودم ... فکر کنم این ماموریت جدید امسال منه ...که دف زدن رو یاد بگیرم! گرچه مامان می گه قراره واست سر و صدا به پا بشه؟!)










سالی که گذشت واسه من و خانواده ام سال پر حیر و برکتی بود ... سعادت زیارتی نصیبم شد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم.. اتفاقی که درست در آغازین روزهای بهار افتاد.. و این موهبتی بود که تصمیم گیری من رو واسه آینده راحت تر کرد ... دیدم رو بازتر و اعتقاد و ایمانم رو قویتر کرد..
در این سال ایمانم محک زده شد !چرا باید ترک مذهب کنم اونم ئرست وقتی که به اهمیتش راه و مسلکم پی بردم!!
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

تو این سال تقریبا تونستم اون کارهایی که دوست داشتم یاد بگیرم رو شروع کنم. (یاد گرفتن زبان فرانسه،زبانی که واسه من تداعی کننده یه کودک شیرین زبونه، گرفتن گواهی نامه ،کاری که می خواستم از 18 سالگی انجام بدم ولی به دلایل مختلف سراغش نرفته بودم شاید ترس..
گرچه امسال هم شغلی پیدا نکردم ولی امیدوارم به آینده.. حالا که راهم رو پیدا کردم دلم روشنه...

امسال واسه افسانه فکر کنم سال شیرینی بود و این واسه من هم شیرینه..
در هرحال یک سال دیگه هم گذشت ... به امید فرداهای بهتر ... تا فردا شب که یک فصل دیگره!!!

واسه این سالی که گذشت یه فال حافظ بگیرم
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست دیرگاه است کز این جام هلالی مستم
از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور در سر کوی تو از پای طلب ننشستم
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم
بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم
بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم
صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفت آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم
رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم


دیشب یکی از جالب ترین چهارشنبه سوری های عمرم بود...نبرد آتش و باران... 2 سمبل پاکی داشتن تلاش می کردن بدی ها و پلیدی ها را نابود کنن و نوید گر سالی پاک و پربرکت برامون باشن.. جالبه که قدیما تو این شب دخترها از چشمه آب می اوردن..

"جشن «چارشنبه‌سوری» در سراسر ایران‌زمین در شبِ آخرین چارشنبه سال همراه با آتش‌افروزی و پریدن از روی آن. این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شكستن كوزه‌های آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبه‌سوری تا پایان روز به آب‌تنی در چشمه كنار آرامگاه سعدی می‌پردازند و پسانگاه پسران و مردان آنرا ادامه می‌دهند. در آذربایجان (و نیز در جمهوری آذربایجان/ اَران) جشن چارشنبه‌سوری در هر چهار چارشنبه اسفندماه برگزار می‌شود. برخی جشن چارشنبه‌سوری را به دلیل نبودِ روزهای هفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد می‌كنند در حالی‌كه این پندار درست به نظر نمی‌رسد. هر چند كه از دلایل و دیرینگی چارشنبه‌سوری آگاهی چندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام‌ روزهای هفته در ایران باستان در دست است و از جمله در شاهنامه فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن آتشی در «چارشنبه‌روز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال می‌رود كه این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانه‌تكانی پایان سال و پاكیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف برخی پندارها بهیچوجه بی‌احترامی به آتش نیست، بلكه این كار بگونه‌ای نمادین برای سوزاندن و پاك كردن همه بدی‌ها و نادرستی‌ها و كدورت‌‌ها انجام می‌شود. سرودها و ترانه‌های معروف چارشنبه‌سوری نیز به این نكته اشاره دارند. " برگرفته از سایت پژوهشهای ایرانی .

متاسفانه قسمت نشد که با بقیه دوستان این شب رو جشن بگیریم ولی به قول مامان رفتیم بیرون جاهایی که اتیش روشن کرده بودن تا بلکه نور آتیش به صورتمون بتابه..
اینجا تو مشهد سر شبی زیاد شلوغ نبود یعنی تا اونجا که ما دیدیم .. ولی حدودای ساعت 8/5 ،9 بارون شدیدی شروع به باریدن کرد ..ما هم از فرصت استفادم کردیم . زدیم بیرون... بلوار وکیل آباد چندان شلوغ نبود ولی دور میدون نماشگاه شلوغ بود ... وای چه همه ماشین پلیس بود ...اصلا نمی ذاشتن وایستیم ...
توی یه میلان باحال هم عده زیادی جمع شده بودن و دور آتیش می زدن و می رقصیدن ...و همین که سر و کله ماشین های پلیس پیدا شد سر وصدای ترقه ها هم بلند شد...انگار داشتن اینجوری اعتراض می کردن ..نمیدونم این وسط حق باکیه؟!جوونتر ها که هیچ سرگرمی دیگه ای ندارن جز اینکه گاهی با همین مراسم ها کمی شاد باشن و تفریح کنن یا پلیس که اگر نباشن معلوم نیست یه عده چه کارا که نکنن...ولی در هر صورت فکر میکنم بین آشوبگر و ارازل اوباش و کسایی که واقعا می خوان این شب رو جشن بگیرن فرقه...

برای آگاهی از مراسم و آداب چهار شنبه سوری در شهر های دیگه روی این لینک کلیک کنین..
_تازگی ها یکی از دوستان دبیرستانم عروس شد... خوب به سلامتی . وقتی ازش جویا شدم که از خودش بگه اولین حرفی که زد این بود:ای بابا فکر نکن عروس می شی خبریه!!!خدای من دید قشر تحصیل کرده ما رو باش.... مگه فکر کردن قرار چه خبری باشه یا اصلا اینا چه ذهنیتی در مورد ازدواج دارن... خیلی اونجا خودم رو کنترل کردم چیزی نگم... گفتم خوب توافقاتون چطور بود مهریه این حرفا آخه تازگی احساس میکنم دخترا خیلی رویایی شدن 5 سکه به نیت 5 تن... 14 سکه به نیت 14 معصوم... نمی خوام توهین به اعتقادات کسی بشه ولی اینا همه خرافاته... عدد یمن و مبارکی تو زندگی نمی یاره دست بر قضا مهریه ایشون هم 14 سکه بود...نمیدونم فقط امیدوارم در مورد این دوتا استثنا باشه!! در هر حال تازگی انقدر موردهای ناموفق و ناراضی از ازدواج دیدم که همون یه ذره اشتیاقی که به ازدواج داشتم داره کم رنگ میشه...

_بوی عید میاد...یادش بخیر اون موقع ها ما بچ ها واسه عیدی با یک جفت کفش یا یه دست لباس چه ذوقی می کردیم.... یادمه روز بعد خرید وقتی از خواب بلد میشدم اولین کاری که می کردم خریدهای عیدم رو امتحان می کردم ! و خوشبحتانه بابا های عزیز اونقدر وسعشون می رسید که با افتخار دست تو جیبون کنن و واسه بچه های عیدی بخرن... ولی تازگی ها باید فقط دوید بلکه بتونن شکم بچه ها رو سیر بکنن... و دلم میسوزه واسه نگاه هر دوشون... بچه ها به خاطر نرسیدن به عیدی و پدر به خاطر احساس شرمساری اش...

_کاشکی میشد به همه جا سفر کنم .... یه جهانگرد بشم ..


هیچ وقت یادم نمیره روزی که برای اولین بار این حق رو داشتم که رای بدم!16 سالم بود و به قولی فکر می کردم کلی بزرگ شدم...دست بر قضا اون سال خاتمی کاندید شده بود و اون همون کسی بود که من!بهش رای دادم... چه احساس مهم بودن می کردم ... کاندید مورد علاقه من رای آورده بود...

حالا از این ماجرا 12سال می گذره .. و باز هم ماجرا داره تکرار می شه...

یه گشت و گذار تو یوتیوب ما را کجا ها که برد... حتما این جریانات موج سوم و کمپین دعوت از خاتمی رو دیدین.. طنز زیبا و به جایی نیما دهقانی بود...

پ.ن: هفته دیگه عیده!!!! هنوز خونه تکونی مون تموم نشده....دلم بهاری شد.

تصحیح :
انصراف سید محمد خاتمی از نامزدی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری متن بیانیه

سلام به صاحبای این کلبه...امشب من اومدم به این کلیه قشنگ ... جایی که می تونم روی صندلی روبروی شومینه اش بشینم و فکر کنم...جایی که وقتی صبح پنجره ها شو باز میکنی با یک دشت باز و سرسبز مواجه می شی .. و صدای .. خنده گنجشک ها رو می تونی بشنوی... اینجا همیشه وقت هست واسه مهمونی گرفتن گفتن خندیدن و گاهی گریستن و از همه مهمتر فکر کردن در مورد همه اون چیزایی که بهشون عادت کردیم و فراموش کردیم که چقدر مهم هستن

شما هم خجالت نکش بیا به کلبه من
..
سعی میکنم تو این کلبه همه چی واسه پذیرایی بذارم بفرما تو بابا ... صفا آوردی. ...

و رسالت من اين خواهد بود

تا دو استكان چاي داغ را

از ميان دويست جنگ خونين

به سلامت بگذرانم

تا در شبي باراني

آن ها را

با خداي خويش

چشم در چشم هم نوش كنيم

Twitter Updates

    follow me on Twitter

    Subscribe Using: